تکرار سناریوی نخ‌نمای مذهب علیه مذهب

در حاشیه فتنه‌انگیزی اخیر علی محمد دستغیب
تکرار سناریوی نخ‌نمای مذهب علیه مذهب
بازیگران اصلی فتنه نیز با مشاهده وضعیت وی به یکباره نگاه خود را متوجه او کرده و به مرجع‌سازی روی آوردند.

گسترش و نفوذ تشیع در میان توده‌های مردم طی 13 قرن گذشته به‌رغم کارشکنی‌ها و ظلم جباران و خناسان در هر عصری و با اینکه به‌جز دوران کوتاه چهار سال و نیمه حکومت امیرمؤمنان، همیشه از صدارت و حاکمیت بر عامه مسلمین به دور بوده، بیش از هر چیزی مرهون ارشاد و روشنگری عالمان ربانی، آگاه، زمان‌شناس و دلسوز امت است که با ایثار جان و مال و آبروی خویش و مقابله با هر روش ممکن در مقابل انحرافات پیش پای دین توانستند جوهر ناب مکتب جعفری را برای آیندگان حفظ کنند.

راز نفوذ مکتب شیعه با تمامی دشمنی‌ها

با اینکه مکتب شیعه در مقایسه با مذهب اهل تسنن از عده و عده کمتری برخوردار بوده اما با تجهیز خود به دو بال شهادت و انتظار که یکی را از عاشورائیان سال 61 هجری و دیگری را از مکتب سبز مهدوی به عاریت گرفته، توانست در هر جا که صدایش رسید با خلوص نیت و منطق قوی دل‌ها را به سوی خود کشانده و نهضتی عظیم را برپا کند که نمونه کامل آن را در قرن اخیر شاهدیم که سیدی از تبار حسین یک تنه در مقابل سمبل استکبار زمانه ایستاد و با موج مردمی حامیانش توانست اولین حکومت دینی و شیعی را پس از 13 قرن برپا دارد. در این بین کم نبودند افرادی که در لباس‌های گوناگون و با ترفندهای مختلف سعی داشتند جلوی این نهضت عظیم را گرفته یا آن را به ناکجا آبادی که حاصلش جز جهل و تباهی نیست، رهنمون سازند.

مقابله‌کنندگان باید از جنس خود نهضت باشند

از آنجا که ریشه و صبغه این نهضت دینی و خاستگاه آن از حوزه علمیه نشأت گرفته بود، قاعدتاً مقابله‌کنندگان با اصل یا فروعات آن نیز باید از همین جنس باشند تا بتوانند با تأثیرگذاری بر مردم افکار توده‌ها را به سوی خود جلب کنند. از این رو هر روز و روزگاری با باز کردن دکانی برای خود، مردم ناآگاه اما ساده‌دل را با القائات گوناگون وسوسه کرده و با تحریک احساسات دینی آنان، سعی داشتند جمعیت بیشتری دور خود جمع کرده تا محوریت نهضت اصیل را کمرنگ سازند.

راه‌های سه‌گانه برای مقابله

ترفندهایی که جریان خودمحور که جز به هوای نفسانی خویش به چیز دیگری نمی‌اندیشند، برای مقابله با نهضت در نظر گرفته و می‌گیرند با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی متفاوت است. به صورتی که تا قبل از مطرح شدن نهضت امام خمینی بیشتر مدعیان کاذب ارتباط با قطب عالم هستی میانه‌داری می‌کردند. این عده با دیدن درد و رنج مردم و سوء‌استفاده از انتظار توده‌ها برای ظهور منجی، مرحله به مرحله ابتدا خود را واسطه مردمیان با حضرت و در مراحل بعد خود را منجی معرفی می‌کردند حتی اگر شرایط اجازه می‌داد از آنجا که ادعای منجی سختی‌های خاص خود را داشت و مردم کمابیش با خصوصیات وی ناآشنا بودند به یکباره مدعی نبوت نیز می‌شدند. نمونه معروف این افراد را می‌توان علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله نام برد که با بهره‌گیری از اعتقادات و باورهای پاک مردم و سوار شدن بر موج احساسات آنان توانستند چند صباحی را در عرصه دین خودنمایی کنند اما هر کدام به طریقی رسوا شدند و از صحنه به‌‌در رفتند. هر چند با تبلیغات صهیونیسم برای بهاء هنوز عده‌ای هستند که به دین جعلی این فرد گرایش دارند و جالب اینکه خود را مسلمان و شیعه نیز می‌نامند.

راه دومی که این دکانداران دین‌فروش اتخاذ کردند، توسل به روایاتی است که خود معنا و مفهوم آن را درک نکرده یا اینکه به‌رغم دانش نسبت به آن علم مخالفت با نهضت اسلامی را برداشتند. آنان با مطرح کردن این روایت که هر پرچمی که قبل از ظهور برافراشته شود پرچم ضلالت است، سعی کردند مردم را از نهضت زمینه‌ساز ظهور به رهبری امام بترسانند و پس از آنکه انقلاب نیز به پیروزی رسید از هر کاری برای شکست دادن این نهضت فروگذار نکردند، از منحرف کردن عوام و خواص تا همکاری با توطئه‌گران و کودتاچیان و ترور خادمان و تئوریسین‌های این نهضت. گروهک فرقان، جریان حجتیه و امثال محمدکاظم شریعتمداری نمونه‌هایی از این دست هستند که خون به دل رهبر نهضت کردند اما یک به یک رسوا شده و دستشان برای مردم رو شد.

راه سومی که این گونه افراد برای رویارویی با نهضت اتخاذ کردند، گریزان کردن مردم از اسلام سیاسی و القای یک دین بی‌مغز و محتوا به سبک مسیحیت قرون وسطی است که در آن فقط یکسری اوراد و اذکار انحرافی جای دین را گرفته و در آن از سعادت جامعه و کشور خبری نیست.

نقاب‌هایی که برای فریب استفاده می‌شود

افراد فوق به‌رغم تفاوت‌هایی که در تاکتیک خود دارند در برخی امور اشتراک‌نظر دارند که یکی از نقاط اشتراک تقدس‌مآبی و چهره روحانیت دینی به خود گرفتن است، چرا که می‌دانند در صورتی که با تراژدی سکولاریسم یا لائیسیته به صورت آشکار به نبرد با نهضت و مذهب بیایند در جامعه دین باور ایران جایگاهی نخواهند داشت.

نسب‌سازی و انتساب به بزرگان مورد احترام مردم نقطه دیگری است که این عده برای راهبرد خود به‌کار می‌گیرند و با این طرح حتی کارهایی را که به نظر مردم چندان وجاهتی ندارد، درست جلوه می‌کنند. چند سال پیش شخصی به نام کاظمینی بروجردی که حتی توان خواندن درست آیات قرآن را نداشت مدعی ارتباط و واسطه فیض شد و خود را از نسب امام هفتم و نوه آیت‌‌الله بروجردی نامید که با همین نقاب‌ها عده‌ای را دور خود جمع کرد. وی که مدعی پرچمداری اسلام غیر سیاسی بود از دولت‌های مستکبر برای یاری خود و شکست حکومت اسلامی در بی‌بی‌سی یاری طلبید.

سوء‌استفاده از جایگاه شهید محراب

از نمونه‌های دیگر این سوء استفاده می‌توان به شخصی تحت عنوان علی محمد دستغیب اشاره کرد که ارادت مردم فارس به شهید محراب آیت‌‌الله دستغیب باعث شده وی از این امر سوء‌استفاده کرده و به‌رغم اینکه برادر تنی آن شهید هنوز زنده و از مدافعان نظام اسلامی است، با استفاده از شرایط بعد از انتخابات خود را مطرح کرده و بر باورهای مردم نسبت به نظام چنگ بزند.
بازیگران اصلی فتنه نیز با مشاهده وضعیت وی به یکباره نگاه خود را متوجه او کرده و به مرجع‌سازی روی آوردند. غافل از اینکه ارادت مردم به شهیدانی چون دستغیب در طول ارادت آنان به نظام و امام شهیدان است و هر شخصی با حفظ این اصول می‌تواند خود را مطرح سازد. امثال این شخص باید بدانند که این دکان‌داری‌ها چند روزی بیشتر نمی‌تواند دوام داشته باشد و همانگونه که مردم از اسلاف چنین اشخاصی روی‌برگرداندند از آنان نیز فاصله خواهند گرفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد