من "قابیل"، برادر "شهید هابیل"!

من "قابیل"، برادر "شهید هابیل"!


آه برادر کجایی تا ببینی چگونه امروز، عده ای با سوءاستفاده از نام تو، رای ملت را غصب کردند!

حمید داود آبادی نویسنده وبلاگ خاطرات جبهه در آخرین پست وبلاگش نوشت:
چند سال پیش، مثلا اصلاح طلبان، عاشورا و شهادت حضرت اباعبدالله (ع) را نتیجه خشونت جدش نامیدند، و دفاع مقدس را نیز نماد خشونت طلبی معرفی کردند، و تا آن جا که در توان داشتند، ولایت فقیه و بسیج را مورد حمله و تهمت قرار دادند.
همان زمان یکی از آن قافله قابیلی، سعی کرد با ژست روشنفکری و برای خوش آمد دوستان غرب نشینش، دین، فقاهت، ولایت و هر آن چه به ایمان مردم ربط دارد نفی کند، که شدیدا مورد اعتراض ملت مسلمان ایران قرار گرفت و حتی در دادگاه نیز محکوم شد. آن زمان، مجله چلچراغ به کمک او آمد و با انتشار عکسی از وی که غریبانه بر مزار شهیدی نشسته بود، سعی کرد تا با عنوان این که وی برادر شهید است، از فشارها بکاهد. با دیدن آن عکس ریاکارانه، این مقاله در ذهنم نقش بست که با توجه به حوادث اخیر، گسترشش دادم و شد این:
همه منظور من در این نوشتار، همه آنانی است که قابیل وار، خون شهید خویش را به پای سران فتنه به حراج گذاشتند.
آه برادر کجایی تا ببینی چگونه امروز، عده ای با سوءاستفاده از نام تو، رای ملت را غصب کردند!
آه عزیز مظلوم، نیستی تا ببینی چگونه عده ای ثمره پاک خون تو را بر باد داده اند!
کجایی برادر تا ببینی عده ای قدر ناشناس، چگونه بر من و ما می تازند و انگار نه انگار که ما نیز خانواده شهید هستیم! آن هم سردار شهدای اهل زمین!
کجا بودند مدعیان امروزی، آن هنگامی که برادر من، مظلومانه و غریبانه در برابر ظالمان سینه سپر می کرد؟
کجا بودند آنانی که امروز مدعی پیروی از شهدا شده اند، آن هنگام که برادر از جان عزیزتر من، زیر ضربات سنگین دشمن جان می داد؟
کجا می فهمند دروغ گویان امروزی که برادر شهید من، سردار دلیر جبهه ها، هنگامی که جان از بدنش رخت می بست، چگونه نام مرا فریاد زد؟
چه می فهمند دشمنان امروزه من، که وقتی هابیل شجاعانه شهد شهادت نوشید، در چشمان من نگریست و گفت: همه امید من تو بودی برادر!
اصلا شما می فهمید برادر شهید بودن یعنی چه؟
نکند گرفتن چند تا پست و مقام دنیایی و برخی امکانات را نان خوری از خون برادر می دانید؟ استغفرالله!
شاید اندیشیده اید من اشتباه می کنم که این گونه سنگ برادر شهیدم را بر سینه می کوبم؟
من اگر از برادر خویش نگویم و نسرایم، امروز از که بگویم؟
من قابیل، چکیده همه آن چیزهایی هستم که هابیل برای آنها جان داد.
من قابیل، برادر شهیدی مظلوم هستم که اگر امروز بود، حتما در گوشه زندان ها بسر می برد!
من قابیل، برادر عزیزی هستم به نام هابیل که اگر امروز حضور داشت، مطمئنا دست بندی سبز بر دست می بست و در خیابان سطل زباله به آتش می کشید!
من قابیل، یادآور شهیدی گمنام هستم که اگر امروز در کنار ما بود، حتما به ملاقات دوست مظلوم من کروبی می رفت و یا در مقابل خانه آن بست می نشست!
من قابیل، یعنی همه آن چه هابیل می گفت.
من قابیل، یعنی نماینده همه شهیدان در جنبش سبز!
من قابیل، یعنی همه آن چه هابیل و هابیلیان می اندیشیدند.
و هابیلیان نمی اندیشیدند مگر آن چه من و امثال من، امروز می اندیشیم!
من و ما قابیلیان، امروز پرچمداران خون شهید خویشیم و پیراهنی خونین همچون پرچم! در دست داریم!
ما قابیلیان، امروز داعیه داران شهیدانمان هستیم!
اگر آن روز برادرم هابیل، دم از ولایت می زد، از سادگی اش بود؛ وگرنه نگاه من به ولایت، امروزی و تحت تاثیر تفکرات روشنفکرانه گنجی و سروش است!
اگر هابیلیان آن روز در راه دفاع از ولایت فقیه جان خویش باختند، دلیل نمی شود من نیز همان راه را بپیمایم. پس آزادی تفکر و عقیده چه می شود؟!
اگر هابیل آن روز آن گونه می اندیشید و آن گونه مظلومانه به شهادت رسید، قربانی خشونت جد خویش گشت، وگرنه من و ما که از اول با هرگونه خشونت طلبی مخالف بودیم.
اصلا هابیل، اگر امروز بود، از من و ما اصلاح طلب تر بود و مطمئنا حتی به جبهه هم نمی رفت!
اگر هابیل امروز بود، یقینا دیگر پای در جبهه نبرد با دشمن نمی گذاشت و همدوش من و ما، در خیابان ها زیر پرچم موسوی و کروبی سینه می زد!
اگر هابیلیان امروز بودند، همه شان مقابل ولایت فقیه سینه سپر می کردند و فقط و فقط هر آن چه را من، قابیل برادر دوست داشتنی اش می گویم، می گفت!
امروز، هابیل در من قابیل تجسم عینی پیدا کرده است.
امروز شهید فقط و فقط یعنی من.
امروز که می بینی زیرزمین خانه خویش را زیر و رو کرده چهارتا عکس زمان جنگ، همچون بنی صدر در بازدید از عقبه های جبهه رو می کنم، چون نیاز دارم تا نفهم هایی چون شما، بفهمند که من، قابیل برادر شهید هابیل هستم!
مرا بشناسید و سپس ادعای پیروی از راه شهدا بکنید.
بفهمید که در برابر کسی ایستاده اید که نماینده شهدای مظلوم است.
شهدایی که غریبانه، جان دادند تا من و امثال من، امروز زیر بیرق موسوی و کروبی، موس موس کنیم و یادشان را گرامی بداریم!
مرا بفهمید که اگر نفهمید، مجبورم مهر از زبان برگیرم و بگویم هر آن چه را از شما پیروان ظالم قابیل و قابیلیان بر ما رفته است!
مرا درک کنید وگرنه برای آن که حیثیت شما را ببرم، حتی حیثیت هابیل نیز برایم پشیزی ارزش ندارد!
هابیل که هیچ پدر و مادرم به فدای آن دو که امروز شده اند مدافع من و ما و لی لی به لالای مان می نهند!
برای آن که بهتر من و ما را بشاسید، یک بار دیگر خود را معرفی می کنم تا خجالت بکشید:
من، قابیل برادر مظلوم شهید هابیل هستم که سال هاست مورد تهمت قرار گرفته ام.
من در دفاع از خون برادر خویش، در راه موسوی و کروبی جان در طبق اخلاص نهادم و سینه سپر هر بلایی نمودم.
من قابیل، برادر شهید هابیل، فرزند حضرت آدم سلام الله علیه و حضرت حوا سلام الله علیها هستم!
من فرزند پیامبرم. همچون پسر نوح!
پس مرا بشناسید و پاس دارید! که اگر شما نشناسید و پاس ندارید، به که رو آورم؟!
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد