راشل کوری دختر 23 ساله آمریکایی که به همراه دوستانش برای حمایت از مردم فلسطین به غزه سفر کرده بود توسط راننده بلدوزر اسرائیلی کشته شد.

انسان ها معمولا حافظه تاریخی ضعیفی دارند ، وبعد از آنکه اتفاقی می افتد پس از مدتی آن را فراموش میکنند البته در دنیای امروزی رسانه ها نقش لبه ی شمشیر را بازی میکنند یعنی آن ها توانایی این را دارند که سریعتر یک مطلب را از اذهان پاک کنند و گاهی هم تا مدت ها یک مطلب را زنده نگه میدارند موضوع راشل کوری هم از آن دسته اتفاقاتی بود که خیلی سریع فراموش شد ، اما راشل خود را از این جبر رسانه ای رها ساخت.
جا دارد سیر تکاملی این دختر جوان مورد بررسی قرار گیرد و شخصیت انسانی او را تبلیغ کنیم . از خود و از دیگران بپرسیم اگر این اتفاق در ایران رخ میداد سازمانهای حقوق بشری چگونه فریاد برمی آوردند و چرا همه در مقابل اسرائیل سر تسلیم فرود آورده اند ؟
راشل کوری که بود ؟
راشل کوری نام دختری آمریکایی است که تنها ۲۳ بهار از عمر او گذشته بود. او که در شهر المپیای ایالت واشنگتن زندگی می کرد در روز یکشنبه ۱۶مارس ۲۰۰۳ به همراه ۸ تن از دوستانش - ۵ آمریکایی و ۳ انگلیسی - در محله "السلام" شهر رفح در فلسطین اشغالی، سعی می کنند از اقدام یک دستگاه بولدوزر نظامی اسرائیل در ویران کردن خانه یک فلسطینی، جلوگیری کنند.
راشل در برابر بولدوز می‌ایستد و از سرنشین بولدوزر می‌خواهد که آن را متوقف سازد. وی که پیراهنی نارنجی رنگ به تن دارد و از دور قابل تشخیص است با بلندگوی خود به اقدام راننده بولدوز اعتراض می کند. بقیه دوستانش نیز در فاصله ۱۵ تا ۲۰ متری راشل با فریاد از راننده بولدوزر می خواهند که توقف کند. اما بولدوزر همچنان به سوی وی حرکت می کند، راشل روی یک تل خاک می‌رود؛ اما بولدوزر به او امان نمی‌دهد و هیولای آهنی ۶۰ تنی پیکر راشل را به زیر می‌کشد، تیغه بولدوزر او را در خاک دفن می‌کند. در همین زمان دوستان راشل فریاد می کشند و به راننده بولدوزر اشاره می کنند که توقف کند.
بولدوزر چند متر جلوتر می‌ایستد. بیل فولادیش را کاملا پایین می‌آورد و به سمت عقب حرکت می‌کند تا خوب مطمئن شود که بدن راشل را درهم شکسته است. پس از این جنایت هولناک، نظامیان اسرائیلی هیچ گونه کمکی به راشل نمی‌کنند. چند دقیقه بعد، یک آمبولانس فلسطینی به محل حادثه می‌رسد و بدن نیمه جان راشل را به بیمارستانی در رفح منتقل می‌کند. اما قبل از رسیدن به بیمارستان راشل با مرگ، در راه آزادی مردم فلسطین همراه می شود
مرگ راشل کوری، تنها به مدت دو روز سهم اندکی از خبرهای تعداد معدودی از رسانه ها را به خود اختصاص داد. در پیگیری این جنایت چه درباره مراسم ختم و یادبود او در غزه که با دخالت تانک های اسرائیلی به هم خورد و چه در مورد عبور فخرفروشانه بولدوزر قاتل از کنار مراسم و مزاحمت نیروهای اسرائیلی برای آمبولانس حامل پیکر راشل و چه درخصوص مجوز ندادن به والدین او برای سفر به فلسطین، هیچ اقدامی از سوی سازمان های حامی حقوق بشر و رسانه
های آنان صورت نپذیرفت .
برگزاری دادگاه راشل پس از هفت سال هفت سال از جنایتی که یک اسرائیلی در فلسطین اشغالی در حق " راشل کوری " دختر جوان آمریکایی صلح طلب مرتکب شد گذشته است. دختری که در دفاع از حقوق مردم فلسطین قیام کرد و اسرائیل سرانجام به فشار خانواده راشل تن داد و نخستین جلسه دادگاه این جنایت برگزار شد.
* درخواست عجیب وکلای متهم بنا بر سند محرمانه ایهود باراک

درخواست

راشل کوری نام دختری آمریکایی است که تنها ۲۳ بهار از عمر او گذشته بود. او که در شهر المپیای ایالت واشنگتن زندگی می کرد در روز یکشنبه ۱۶مارس ۲۰۰۳ به همراه ۸ تن از دوستانش - ۵ آمریکایی و ۳ انگلیسی - در محله "السلام" شهر رفح در فلسطین اشغالی، سعی می کنند از اقدام یک دستگاه بولدوزر نظامی اسرائیل در ویران کردن خانه یک فلسطینی، جلوگیری کنند.
عجیب وکلای متهم بنا بر سندی امنیتی و محرمانه صورت گرفته است که ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل در سال ۲۰۰۸ صادر کرده است هرچند که وکلا هنوز دلایل مستند خود را برای دلیل نگرانی خود از حفظ جان شاهدان ارائه نکرده‌اند.
شهادت‌دادن شاهدان از پشت پرده که آن هم قرار است به نفع متهم ادا شود، امری بسیار عجیب است که حقوقدانان مختلف، قانونی بودن آن را رد و تصریح می‌کنند که شاهد باید شهادت خود را در حضور دادگاه، قاضی و شاکیان اعلام کند.

*رد درخواست خانواده راشل برای ملاقات شهود توسط اسراییل

خانواده راشل کوری درخواست کرده‌اند که شاهدان را پس از شهادت و خارج از دادگاه ملاقات کنند ولی این درخواست نیز رد و اعلام شده است که خانواده مقتول حتی پس از دادگاه نیز حق دیدن شاهدان را ندارند.
نکته عجیب‌تر این است که بنا بر اعلام، قرار است که متهم یعنی همان راننده بولدوزری که راشل را کشته است نیز به همین صورت در دادگاه حاضر شود.
راننده بلدوزر و سرباز دیگری که شاهد این ماجرا بوده است شهادت خود را در جلسه اول دادگاه با نام مستعار "ا.س " و با صدایی بسیار ضعیف و از پشت پرده ادا کرد و به دادگاه اعلام کرده اند که چیز زیادی از ماجرا به خاطر نمی‌آورد.

*سخنان سیدنی کوری مادر راشل در دادگاه

سیدنی کوری مادر راشل گفت که راشل برای دفاع از خانواده‌های فلسطینی مقابل دیوار خانه آنان ایستاد و خانواده فلسطینی پشت وی ایستادند ولی اکنون شاهدیم که اسرائیل سربازان خود را پشت دیوار و پرده مخفی می‌کند تا ما نتوانیم آنان را ببینیم. اسرائیل هفت سال است که متهمان را مخفی کرده است. کجاست عدالتی که از آن دم می زنید ؟‎

*شهادت رئیس واحد بازپرسی وابسته به ارتش اسراییل در دادگاه

ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که "شالوم میکالی " رئیس واحد بازپرسی وابسته به ارتش، شهادت خود را ‎شنبه گذشته در مقام ناظر بازرسی ادا کرد و مدعی شد اصلا دلیلی وجود ندارد که کسی در این ماجرا متهم و محاکمه شود.
شالوم میکالی کسی است که در تحقیقات قتل "امان الحمص " نوجوان فلسطینی در غزه مسئول بازپرسی و تحقیقات بود. این نوجوان فلسطینی در سال ۲۰۰۴ با گلوله سربازی اسرائیلی کشته می‌شود ولی این مسئول اسرائیلی با اهمالی عامدانه ‌که در تحقیقات اعمال می‌کند، سرباز اسرائیلی سرانجام تبرئه می‌شود.

* مسئول تحقیقات پرونده حتی به محل قتل هم نرفته است

حال چنین اهمالی نیز درباره تحقیقات قتل راشل اتفاق افتاده است مثلا اینکه میکالی که مسئول تحقیقات این پرونده است، حتی حاضر نشده است به محل قتل برود زیرا به زعم وی شکل منطقه در آنجا تغییر یافته است.
همچنین اعلام کرد که در محل حادثه یا روی بدنه بلدوزر هیچ خونی ندیده است که ریخته باشد و ادعا کرده است دوربینی را که از محل حادثه فیلم گرفته است و کل ماجرا را ضبط کرده است، نتوانسته است تا یک هفته پس از حادثه بیابد. این در حالی است که این دوربین به افسران بلندپایه ارتش تعلق دارد و زمانی که از میکالی سؤال شد که چرا نتوانسته است دوربین را بیابد ادعا کرد که "به نظرم این مسئله به ماجرا ارتباطی ندارد ".

*همه تلاش‌ها برای یافتن شواهد و مدارک شکست خورده است

عدالت در دادگاه راشل کوری زمانی به اوج می‌رسد که چنین افسر تحقیقاتی مانند میکالی نه تنها هنوز ریاست واحد تحقیقات به‎عهده دارد بلکه از درجه سروانی یک درجه ترفیع گرفته است.
"گریگ کوری " پدر راشل کوری با ابراز ناامیدی اعلام کرد: همه تحقیقات و تلاش‌ها برای یافتن شواهد و مدارک شکست خورده است، این وضعیت، آن وعده‌هایی نبود که دولت آمریکا به ما داده بود.

* نظامیان و مقامات امنیتی اسراییل در برابر غیریهود مصونیت دارند

گفتنی است که نمایندگان سفارت آمریکا در تمام بحث‌ها و در جلسه‌ دادگاه حاضرند و در جریان جزئیات تحولات و اخبار دادگاه هستند.
بر اساس گزارش‌هایی که از درون رژیم اسرائیل منتشر شده است، نظامیان این رژیم و همه مقامات امنیتی و نظامی این رژیم در خصوص جنایاتی که در حق غیریهود مرتکب می‌شوند، مصونیت دارند.

"کمیته عمومی مبارزه با شکنجه در اسرائیل " سال گذشته گزارشی به نام "فقدان تحقیق و مجازات برای بازجوهای دستگاه امنیت عمومی اسرائیل (شاباک) " منتشر کرد و در آن به موضوعی به نام "حمایت و مصونیت " پرداخت که هر فردی که در شاباک فعالیت می‌کند از آن برخوردار است.
همچنین کمیته اسرائیلی "لانداو " در تحقیقاتی که چند سال گذشته درباره قتل شماری از فلسطینی‌ها به دست نظامیان اسرائیل به عمل آورد، فاش کرد که ماموران شاباک و کسانی که در دادگاه حاضر می‌شوند، در سال‌های گذشته به صورت برنامه‌ریزی شده و مداوم در دادگاه‌ها دروغ گفته‌اند و این کار با هماهنگی مسئولان بلندپایه و مقامات امنیتی صورت گرفته است.
جلسات بعدی دادگاه قرار است در تاریخ ۱۷، ۱۸، ۲۱ ماه
نکته عجیب‌تر این است که بنا بر اعلام، قرار است که متهم یعنی همان راننده بولدوزری که راشل را کشته است نیز به همین صورت در دادگاه حاضر شود. راننده بلدوزر و سرباز دیگری که شاهد این ماجرا بوده است شهادت خود را در جلسه اول دادگاه با نام مستعار "ا.س " و با صدایی بسیار ضعیف و از پشت پرده ادا کرد و به دادگاه اعلام کرده اند که چیز زیادی از ماجرا به خاطر نمی‌آورد.
اکتبر برگزار شود.
راشل و رسانه ها ارتش اسرائیل با وجود اینکه تصاویر حادثه نشان می دهد که راشل با جلیقه شب نما و بلند گوی دستی با رعایت فاصله منطقی از بلدوزر قرار دارد مدعی شده است که: راشل خود را در موقعیتی قرار داد تا بیرون از میدان دید راننده بولدوزر باشد و براثر این حرکت ناشیانه به زیر شنی سنگین ماشین کشیده شد و جان داد. راشل پیش خود حساب کرده بود اگر راننده متوجه مانع تراشی او در دسترسی به تروریست‌‌ها بشود، عقب‌نشینی می‌‌کند؛ اما در محاسبه‌‌اش میدان دید کوچک راننده بولدوزر را حساب نکرده بود. تام هرندال از دیگر اعضای این جنبش است که در تیراندازی‌‌ها کشته شد. راشل چوب حماقت خود را خورد. او برای اشاعه تروریسم فلسطینی و جلوگیری از محافظت اسرائیل از شهروندانش به غزه رفته بود.

* رسانه های آمریکایی اقدام راشل را احمقانه خواندند

مجله چپ‌‌گرای Mother Jones راشل کوری را یک بی‌‌شعور فریب‌‌خورده خطرناک دانست. نتایج تحقیقات ارتش اسرائیل اقدام راشل کوری را تلاش عمدی به خودکشی بیان کرد. جیمز تارانتو، نویسنده وال استریت ژورنال پیشنهاد داده که جایزه "ابله ترین آدم سال " را به راشل کوری برای انگولک کردن یک بیل مکانیکی بزرگ اهدا کنند. روز نامه آمریکایی وال استریت ژورنال در مقاله ای دیگر چنین نوشت: اگر این انقلابیون جین پوش و جوجه آپارتمانی‌‌های مارکسیست، در عملیات ضد تروریستی در هر نقطه‌‌ای از دنیا بجز اسرائیل مداخله می‌‌کردند، قطعاً بی‌‌رحمانه تکه تکه می‌شدند.

* کاری که راشل کوری کرد درنوردیدن مرزهای ملی به قصد مبارزه برای زندگی بیگناهانی که در چنگال ستمگران اسیرند بود

برایان وود، عضو جنبش همبستگی بین‌‌المللی میگوید: "درنوردیدن مرزهای ملی به قصد مبارزه برای زندگی بیگناهانی که در چنگال ستمگران اسیرند " این بزرگترین درسی بود که راشل کوری پس داد. او در روزهای اقامت در رفح، معنای این بند از بیانیه دادگاه جنایتکاران جنگی نورمبرگ (۱۹۵۰) را به خوبی می‌‌فهمید که: "انسان‌‌ها تکالیفی جهانی دارند که مقدم بر تعهدات ملی آنهاست. " و اعتقاد به این اصول وی را تشویق کرد تا جسمش را در راه دفاع از خانه آوارگانی فقیر، مقابلد بولدوزر ۶۰ تنی کاترپیلار آمریکایی قربانی کند.
راشل کوری دختری آمریکایی است که از زندگی مرفه خود در المپیای واشنگتن دست کشید و به همراه تنی چند از دوستان همفکرش به خطرناک‌‌ترین نقطه دنیا، به رفح، آمد تا مانع تخریب خانه‌‌های فلسطینیان بدست سربازان اسرائیلی بشود و در این راه جان خود را فدا کرد.
این برخورد رسانه ای در حالی با قضیه راشل صورت میگرد که ، رسانه های غربی در جریان سکینه محمدی زن ایرانی که به همراه پسرعمه شوهرش، شوهرش را به قتل رسانده و با وی رابطه جنسی برقرار نموده است محکوم می‌شود.پس از محکومیت وی رسانه های آمریکایی و غربی فریاد بر می آورند و سازمان های حقوق بشر خواستار آزادی وی شدند ، کمدین فرانسوی و دوست رییس جمهور برای آزادی وی راهی ایران می‌شود.در جشنواره‌های متعدد هنری و سینمایی موضوع به اشکال مختلف زنده نگه داشته می‌شود، عکسهای وی از ساختمان شهرداری‌ها و استانداری‌های مختلف اروپایی آویزان و یک قاتل تبدیل به قهرمان می‌شود.

گزارش لحظه به لحظه له شدن راشل کوری زیر شنی بلدوزر اسراییلی
"ژوزف اسمیت " یکی از دوستان و همراهان راشل کوری است که از لحظه لحظه واقعه کشته شدن این دختر آمریکایی گزارش می‌دهد:
"من ژوزف اسمیت هستم؛ ۲۱ ساله و اهل کانزاس از ایالت میسوری آمریکا. دو ماه است که به عضویت جنبش همبستگی بین‌‌المللی درآمده و در رفح مستقر شده‌‌ام و قصد دارم دو ماه دیگر نیز بمانم. جنبش همبستگی بین‌‌المللی (International Solidarity Movement) یکی از تشکل‌‌های حامی مردم فلسطین است که آغوش خود را به‌روی داوطلبان تمام کشور‌‌های دنیا - که برای مبارزه با اشغالگران قائل به توسل به شیوه‌‌های مقاومت بدون خشونت هستند- گشوده است. "

روز یک‎شنبه ۱۶ مارس ۲۰۰۳، از ساعت ۱۱ تا ۱۳:

ما به دو گروه تقسیم شده بودیم. گروهی را، که سپر انسانی برای محافظت از کارگران چاه آب بودند، به تل‌‌سلطان فرستاده بودیم و گروه دوم نیز مراقبت از کارگران برق محله ‌السلام را به‎عهده داشتند. این دو منطقه به دلیل نزدیکی به مرز، از هیچ امنیتی برخوردار نیستند؛ زیرا تانک‌‌های گشتی اسرائیل به‌‌محض رؤیت فلسطینی‌‌ها، حتی کارگران غیرنظامی و کودکان در حال بازی را به گلوله می‌‌بندند.

از ساعت ۱۳ تا ۱۳:۳۰:

همقطارانم در محله ‌السلام متوجه عبور دو بلدوزر و یک تانک ارتش اسرائیل از مرز و تعرض به منطقه غیرنظامی فلسطین شدند. آنان به سمت مزارع و بناهای آسیب‌‌دیده رفتند و شروع به تخریب آنها کردند. خانه‌‌های نزدیک مرز به‌‌شدت در معرض تهدید و خطر بودند، بنابراین سه تن از اعضای جنبش روی بام
مجله چپ‌‌گرای Mother Jones راشل کوری را یک بی‌‌شعور فریب‌‌خورده خطرناک دانست. نتایج تحقیقات ارتش اسرائیل اقدام راشل کوری را تلاش عمدی به خودکشی بیان کرد. جیمز تارانتو، نویسنده وال استریت ژورنال پیشنهاد داده که جایزه "ابله ترین آدم سال " را به راشل کوری برای انگولک کردن یک بیل مکانیکی بزرگ اهدا کنند.
خانه‌‌ای ایستادند و دوستان دیگرشان را فراخواندند.

از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۴:

من و یکی از آنان به سمت خانه دویدیم. بلدوزرها از پیش‌روی به سوی خانه‌‌ای که بر بامش ایستاده بودیم دست کشیدند؛ برای اختلال در عملیات بلدوزرها به‌‌آرامی به سوی‌شان رفتیم و در میدان دیدشان نشستیم. بعد روی بام خانه نیمه‌‎مخروبه‌‌ای که در معرض تهدید بود، ایستادیم. بلدوزر قصد تخریب خانه نیمه‌‌مخروبه را داشت؛ دوست اسکاتلندی‌‌ام کنار خانه جست و خیز می‌‌کرد تا مانع تخریب آنجا شود. راشل و دو همقطار دیگرمان که در کنار چاه آب مراقبت می‌‌کردند با یک پلاکارد و بلندگو به ما پیوستند. راشل و آن اسکاتلندی کت‌‌های نارنجی رنگ براق راه‌راه به تن داشتند.

از ساعت ۱۴ تا ۱۵:

یک خبرگزاری، سفارتخانه‌‌های آمریکا و انگلیس را از رفتار تهاجمی بلدوزرهای ارتش اسرائیل و به خطر افتادن جان شهروندان آمریکایی و انگلیسی با‌‌خبر کرد. اما آنها اقدامی نکردند. بلدوزر تقلا می‌‌کرد تا آن خانه نیمه‎مخروبه را فرو بریزد و ما همچنان سد راهش بودیم. ناگهان یک ستون بتونی کنار دوست اسکاتلندی‌‌مان فرو ریخت که خوشبختانه آسیبی به او نرسید. از ترس آنکه مبادا اسرائیلی‌‌ها دو خانه پشت این بنای نیمه‌‌مخروبه را هدف بگیرند یک نفر را روی بام خانه‌‌ها مستقر کردم و خود نیز بر بام نزدیکترین خانه ایستادم. بلدوزر دیگر می‌‌خواست گیاهان مزرعه‌‌ها را نابود کند که راشل و دو نفر دیگر سد راهش شدند. راننده برای ترساندن راشل و همراهانش به پیش‌روی ادامه داد و حتی شروع به شکافتن زمین کرد، خوشبختانه نزدیکی آنها ترمز کرد و آنها آسیبی ندیدند. بعد از ده دقیقه، بلدوزرها به سمت مرز عقب نشستند و کنار تانک‌‌های اسرائیلی رو به خانه‌‌ها موضع گرفتند. من روی بام ایستاده بودم. بقیه همقطارانم در حالی که پلاکارد "جنبش همبستگی بین‌‌المللی " را بالای سر داشتند در مقابل تجهیزات ارتش جمع شدند و راشل با بلندگو با آنها شروع به صحبت کرد. از دهان سربازان داخل تانک، حرف‌‌های رکیک بیرون می‌‌آمد و از ما می‌‌خواستند که برویم رد کارمان. چند تیر هشدار به زمین شلیک کردند و گاز اشک‎آور انداختند که با وزش باد به سمت شرق پراکنده شد. از رویارویی ما با بلدوزر‌‌ها چند دقیقه‌‌ای می‌‌گذشت که ناگهان تغییر مسیر داده‌‌، به سمت شرق راندند. پنج نفر از همقطاران ما به تعقیب بلدوزر پرداختند. من و یکی دیگر از بام خانه پایین آمدیم. راشل همچنان داشت با بلندگو با سربازان صحبت می‌‌کرد. سربازان قصد داشتند او را به تانک نزدیک کنند، ولی راشل به علت رفتار بی‌‌نزاکت و تهاجمی آنها، امتناع کرد.

ساعت ۱۵ تا ۱۶:

از دور دیدیم بلدوزرها دوباره به خاک فلسطین تعرض کرده، شش تن از دوستان ما سعی می‌‌کنند جلوی آنها را بگیرند. بنابر‌‌این تانک را به حال خود گذاشتیم و به دوستان پیوستیم. در این گیرودار، یک همکار آمریکایی به نام "ویل " به کپه‌‌ای از سیم خاردار کوبیده شد. شانس آورد که بلدوزر ترمز کرد و به‎موقع عقب کشید. لباسش به سیم‌‌خاردار گیر کرده بود که به کمک ما خلاص شد. تانک به نزدیکی ما آمد. سربازی سرش را از برجک آن بیرون آورد؛ چشمانش ناگهان گرد شد؛ گویی انتظار نداشت "ویل " را زنده ببیند.

از ساعت ۱۶ تا ۱۶:۴۵:

روی ساختمان‌‌های مخروبه رفتیم تا نگذاریم بلدوزرها به زمین‌‌های فلسطینی‌ها آسیب برسانند. رانندگان بلدوزر‌‌ها فحش می‌‌دادند، می‌‌خندیدند و شکلک درمی‌آوردند.

از ساعت ۱۶:۴۵ تا ۱۷:

یکی از اهالی رفح، پزشکی بود که راشل و سایر دوستان ما اغلب در خانه او اقامت می‌‌کردند. بلدوزری به سمت خانه او آمد. راشل سر راه نشسته بود. از روی بلندی به خوبی می‌‌توانستیم اطرف‌مان را ببینیم.
راشل کت نارنجی براقی به تن داشت و در فاصله حدود ۱۵ متری بلدوزر روی زمین نشسته بود. در این هنگام، مثل بقیه بچه‌ها، که توانسته بودند بلدوزرها را به عقب‎نشینی وادار کنند، شروع به جنب و جوش و فریاد کرد. بلدوزر همچنان جلو می‌‌آمد و در نزدیکی راشل خاک را زیر و رو می‌‌کرد. تلی از خاک که با بیل بلدوزر کنده شده بود شکل گرفت. اگر همان‎جا ترمز کرده بود شاید در نهایت پاهایش می‌‌شکست. اما بلدوزر با پیش‎روی خود، راشل را به زیر کشید.
به طرف بلدوزر دویدیم. داد و فریاد راه انداختیم. یکی از دوستان با بلندگو فریاد می‌‌کشید؛ اما راننده هم‎چنان بی‌اعتنا به داد و فریاد ما، به پیش راند و راشل را کاملاً زیر گرفت. سپس بدون آنکه بیل را بلند کند، دنده عقب گرفت و همین‌‌طور
"ژوزف اسمیت " یکی از همراهان راشل از شرایط جسمی دوست خود بعد از اینکه راننده بلدوزر او را زیر گرفت می‌گوید: "بدنش آش و لاش، صورتش پاره پاره و خونین و پوستش کبود شده بود؛ با صدای ضعیف گفت: "کمرم شکست! " دیگر از او چیزی نشنیدیم. "
که به خط مرزی بازمی‌‌گشت راشل را روی زمین خرد و خمیر کرد. چند نفر به طرف راشل دویدند و بی‌‌درنگ کمک‌‌های اولیه را شروع کردند.
آخرین جمله راشل کوری 

* راشل با صدایی ضعیف گفت: کمرم شکست

"ژوزف اسمیت " یکی از همراهان راشل از شرایط جسمی دوست خود بعد از اینکه راننده بلدوزر او را زیر گرفت می‌گوید: "بدنش آش و لاش، صورتش پاره پاره و خونین و پوستش کبود شده بود؛ با صدای ضعیف گفت: "کمرم شکست! " دیگر از او چیزی نشنیدیم. " او را به پهلو خواباندیم تا در صورت استفراغ یا خونریزی، خفه نشود. علائم خونریزی مغزی را تشخیص دادیم. سرش را بالا گرفتیم و دائم با او حرف می‌‌زدیم تا هوشیاریش حفظ شود.

* سربازان اسرائیلی تنها نظاره گر جان دادن راشل بودند

بلدوزری که در فاصله ۳۰ متری ما کار می‌‌کرد، دست از کار کشید و به سمت مرز عقب نشست و در نزدیکی بلدوزر قاتل توقف کرد. یک تانک به ما نزدیک شد تا اوضاع را بررسی کند. نعره‌‌زنان گفتیم بلدوزر از روی دوستم عبور کرده و در حال جان دادن است. اما دریغ از کلامی که از دهان سربازان بیرون بیاید! نه کمک کردند و نه سوالی پرسیدند. با بی‌سیم پیام‌‌هایی رد و بدل کردند و بدون عقب‌‌نشینی میان دو بولدوزر توقف کردند.
یکی از دوستانم به سوی خانه دکتر دوید تا او را برای کمک بر بالین راشل بیاورد و آمبولانس خبر کند. ما با تلفن‌های همراه خود نمی‌‌توانستیم شماره اورژانس را بگیریم. به سربازان اطلاع دادیم آمبولانس فلسطینی در راه است تا به سویش تیر‌‌اندازی نکنند.

* ساعت ۱۷ تا ۱۷:۳۰:

آمبولانس رسید. امدادگران با به خطر انداختن جانشان از آمبولانس بیرون آمدند و برای انتقال راشل دوان‌دوان به نوار مرزی رفتند. ما نیز همچون سپر انسانی نگذاشتیم تیراندازان تانک به امدادگران آسیب برسانند؛ قبلا بارها مرتکب این عمل شده بودند. از بولدوزر‌‌ها عکس گرفتیم، اما تصویر برداری از راننده به خاطر شیشه‌‌های دودی اتاقک بولدوزر ممکن نشد. راشل را به آمبولانس رساندند. چشمانش باز بود و هنوز نفس می‌‌کشید. اما آثار درد شدید از سیمایش پیدا بود. چهار نفر از دوستان، راشل را تا بیمارستان "النجار " همراهی کردند.

* ساعت ۱۷:۲۰:

جسد راشل را که رویش ملافه سفیدی بود از اورژانس خارج کردند، محمد، از دوستان ما و عضو قابل اعتماد جنبش، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده، بغض راه گلویش را بسته بود، گفت: "تمام کرد! "
نمی توانستم مرگ سریع راشل را باور کنم. حیرت‌‌زده و مبهوت به دیوار تکیه دادم و ناگهان مانند دیگران بغضم ترکید و شروع به گریه کردم. محمد به یکی از شبکه‌‌های تلویزیونی بین‌‌المللی این حادثه دلخراش را خبر داده بود.

من و راشل در یک کالج تحصیل می‌‌کردیم. اما آشنایی ما دورادور بود. روزی که به من یک نامه الکترونیک ارسال کرد و گفت که قصد دارد یکسره به رفح بیاید. بسیار خوشحال شدم. ملحق شدن عضوی جدید برای مدتی طولانی به ما به‌‌خصوص شخصیتی متعهد و ایثارگر چون راشل، تصادفی هیجان‌‌انگیز و غیرقابل تصور بود.

راشل به نیت اقامت دو یا چند ماهه به رفح آمد. اما انگیزه و رویای بزرگتری در سر می‌پروراند: خواهرخواندگی رفح با المپیا در آمریکا! هفت هفته اقامت او در رفح تأثیر شگرفی بر مردم این دیار برجای گذاشت. عده زیادی برای نمایش عمق اندوه خود در تشییع جنازه‌‌اش شرکت کردند. کودکان رفح از او خاطرات خوشی به یاد دارند. تنقلات به آنان می‌‌داد و گاهی نیز همبازی‌‌شان می‌شد.

* بچه‌های فلسطینی راشل را از خود می دانستند

فلسطینیان می‌‌گفتند: "تو خارجی بودی، اما حالا از مایی ". راشل حدود یک ماه پیش از مرگش در تظاهرات عمومی کودکان فلسطینی در استان رفح ضد ادامه تجاوزات وحشیانه اسرائیلی ها بر ضد ملت بی دفاع فلسطین شرکت کرد و در این تظاهرات پرچم امریکا و اسرائیل را به آتش کشید. وی همچین بوش رئیس جمهور امریکا را یکی از جنایتکاران جنگی قلمداد کرد و خواستار تحویل وی به دادگاه بین المللی جنایتکاران جنگی شد. کودکان مظلوم فلسطین را دوست داشت.
در آن تظاهرات راشل گفت: به خاطر این در فعالیت‌های کودکان شرکت می‌کنم که آنان در شرایط بسیار سختی زیر باران گلوله‌ها و بمب‌ها زندگی می‌کنند. منازل اطرافشان ویران می‌شود و آب آلوده می‌نوشند. و من هر کاری که از دستم برآید برای این کودکان مظلوم انجام خواهم داد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد