اعتراف هولناک مرد آمریکایی ؛ به قتل دختر ناتنیاش

ناپدری آمریکایی دختربچه 6 ساله را با بیرحمی به قتل رساند. این مرد با گرسنگی دادن دختر ناتنیاش او را شکنجه میداد تا اینکه دختربچه، پشت در بسته اتاق از پای درآمد.
به گزارش خبرگزاری زنان ؛ 23 آذرماه سال جاری مصادف با 14 دسامبر 2010 میلادی پزشکان با آمبولانس به در خانهای در یکی از خیابانهای نیویورک رفتند که مادر کودکی ادعا میکرد دختربچهاش به کام مرگ فرو رفته است.
پزشکان در داخل آپارتمان با دختربچه 6 سالهای روبهرو شدند که جراحات شدید باعث مرگ وی شده بود.
با مخابره این مرگ دلخراش به پلیس نیویورک ماموران دایره جنایی وارد عمل شدند. ماموران در بررسیهای نخست متوجه شدند که دختربچه در اتاقش زندانی بوده و با شکنجه و آزارهای شدید جسمی به قتل رسیده است و اگر زودتر وی را نزد پزشک میبردند از این حادثه جلوگیری میشد.
بدین ترتیب پرونده این کودک به پزشکی قانونی سپرده شد. متخصصان جنایی در بررسیهای نخست اعلام کردند «دبرا» به خاطر شکنجه و آزار و اذیت جسمی و گرسنگیهای مداوم، ضعیف شده و توانایی مقابله با گرسنگی را نداشته به همین خاطر جان باخته است.
وی در هنگام مرگش تنها 21 کیلوگرم وزن داشت که دختری با این سن باید حداقل 35 کیلو وزن داشته باشد.
پلیس با در نظر گرفتن گزارش پزشکی قانونی دست به تحقیقات گستردهتر از بستگان و مسؤولان مدرسه این کودک زد و در این بین متوجه شد که دختربچه در سال گذشته هفتهها به مهد کودک نرفته و در هنگام حضورش همیشه غمگین به نظر میرسیده است.
در میان دیگر همکلاسیهایش جثهاش کوچکتر از سنش به نظر میرسید و این باعث میشد دیگر دانشآموزان وی را اذیت کنند.
بستگان و همسایگان درباره این پرونده به پلیس نیویورک گفتند: زمانی که مادر «دبرا» مجددا ازدواج کرد، بچههایش دیگر آن شادی و آرامش گذشته را نداشته و همیشه در خانهشان جر و بحث بود. بارها دیده بودیم که ناپدریشان آنها را کتک میزند.
پس از گزارش پزشکی قانونی و بررسی زوایای پنهان این پرونده پلیس نیویورک مادر دختر بچه را مورد بازجویی قرار داد.
مادر دبرا که در بازجوییهای نخست مهر سکوت بر لبانش زده بود وقتی با مدرکهای دادگاهپسند روبهرو شد لب به اعتراف باز کرد و به پلیس جنایی گفت: «شوهرم مرا با 3 دختر و 2 پسر ترک کرد ولی از آنجایی که احساس کردم کودکانم پدر میخواهند تا بتوانند بهتر زندگی کنند با «کلارک» مردی که خود را شیفته بچهها نشان میداد ازدواج کردم اما مدتی از این ماجرا نگذشته بود که رفتارهای کلارک را نمیتوانستم تحمل کنم، به بچهها پول توجیبی و غذا نمیداد و آنها را به گردش و تفریح نمیبرد.
بچهها معمولا صبحانه نخورده به مدرسه میرفتند و شبها گرسنه میخوابیدند. وقتی دبرا از کیف همکلاسیاش خوراکی دزدید تنبیهاش کردم اما کلارک این ماجرا را فراموش نکرد و او را بشدت شکنجه میداد، کتکش میزد و به وی غذا نمیداد.
هرگاه به خانه میآمدم و با این صحنهها روبهرو میشدم با یکدیگر بحث میکردیم ولی او میگفت که پدر واقعی هم در جواب چنین رفتاری اینگونه واکنش نشان میداد.
یک روز که از محل کار به خانه آمدم دیدم دبرا در اتاقش زندانی شده. هرچه به کلارک التماس کردم تا در اتاق را باز کند توجهی نکرد و گفت باید ادب شود. بالاخره پس از گذشت چند ساعت راضی شد تا کلید اتاق را به من بدهد هنگامی که دبرا را وسط اتاق نیمهجان دیدم به سرعت به طرفش دویدم.
نمیدانستم چه باید بکنم. او را روی تخت گذاشتم خواستم به اورژانس زنگ بزنم که کلارک مخالفت کرد.
داشتیم با هم دعوا میکردیم که پسرم با 119 تماس گرفت و اورژانس سر رسید. با اعترافات زن آمریکایی پلیس دستور بازداشت کلارک ناپدری کودک 6 ساله را داد.
کلارک به اتهام قتل و شکنجه دختر ناتنیاش با دستور قاضی روانه زندان شد تا این زن و شوهر پیش روی قضات دادگاه قرار گیرند و حکم دادگاه برای آنان اجرا شود.